تاریخ سازان ایل بختیاری

این وب سایت زیر نظر وب سایت ایل بزرگ بختیاریwww.kog.blogfa.com میباشد

تاریخ سازان ایل بختیاری

این وب سایت زیر نظر وب سایت ایل بزرگ بختیاریwww.kog.blogfa.com میباشد

علیمردان خان بختیاری

علیمردان خان بختیاری

فرزند بی بی مریم، معروف به سردار مریم بختیاری و علیقلی خان چهارلنگ بود. مادرش بی بی مریم، دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری بود. بی بی مریم در جنگ اول جهانی که بخش‌هایی از ایران اشغال و زیر نفوذ نیروهای استعمارگر روسی و انگلیسی قرار گرفته بود به طرفداری از نیروهای آلمان و عثمانی و علیه نیروهای اشغالگر روس و انگلیس قیام کرد. پدرش در جوانی در اثر توطئه‌ای فامیلی وفات یافت. علیمردان خان، کودکی خود را نزد دایی‌های خود علیقلی خان سردار اسعد و خسروخان سردار ظفر گذراند و به مکتب رفت تا اینکه در سال ۱۳۰۲ خورشیدی بعد از مجزا شدن طوایف چهارلنگ از هفت لنگ به همراه برادر خود محمد علی خان به عنوان روسای این طایفه تعیین گردیدند.

وی پس از چندی بر علیه دولت رضاشاه شورید و بختیاری و شمال خوزستان را تصرف کرد اما نهایتا با تهاجم ارتش و پا در میانی دیگر خوانینِ بختیاری پس از یکسال جنگ در قهفرخ، فرخ شهر کنونی حاضر به صلح و تسلیم شد و به زندان قصر منتقل گردید. سرانجام درسپیده دم سال ۱۳۱۳ خورشیدی و برخلافِ امان نامه‌ای که رضاشاه صادر کرده بود در برابر جوخه اعدام قرارگرفت. علی مردان خان در سال 1308 تا 1313 به مدت 5 سال مبارزه مسلحانه ادامه داشت . علی مردان خان از خوانین طایفه اصلی ممصالح یا محمود صالح بود و در آن زمان در منطقه که هم اکنون جز شمال غرب استان اصفهان (فریدن) در روستای به نام چهل چشمه و قلعه شاهرخ زندگی میکرد همچنین بناهایی در روستای اورگان بنا نمود که امروزه به عنوان یک بنای دولتی در این روستا مورد استفاده قرار میگیرد . اما این روستا ها فاصله کمی با مرکز استان چهار محال بختیاری (60km) داشته و البته در منطقه ای واقع شده که ان را میتوان حد فاصله چهار لنگ و هفت لنگ نامید.در ضمن میتوان اشاره کرد که طایفه ممصالح این مکان را به عنوان اییلاق خود اتخاب کرده و در زمستان ها به گرمسیر خوزستان مهاجرت میکردند.و در ان زمان این روستا ها جز استان چهار محال و بختیاری بوده اند


درسپیده دم یکی از روزهای اسفند 1313 حیاط زندان قصر فضای غم انگیزی بخود گرفته بود.در وسط سنگ فرش حیاط چوبه داری دیده می شد.که در فاصله معینی تعدادی نظامی مسلح در حالیکه تفنگهای خود را
اماده شلیک می کردند جهت اجرای ماموریت مرگباری صف کشیده بودند.محکوم به مرگ که کسی جز علیمردان خان بختیاری نبود در حالیکه به تعبیر بزرگ علوی جامه ای زیبا بر تن کرده و سر و رویی اراسته داشت با گامهای بلند و استوار حلاج وار بدون انکه ذره ئی ترس در وجودش داشته باشد به قتلگاه نزدیک می شد و در حقیقت او می رفت تا شهادت مظلومانه ی خود را بر صحیفه ی ر‍ژیم دیکتاتوری رقم زند.
سید جعفر پیشه وری از قول یکی از زندانبانان که شاهد اعدام ان سر کرده دلیر بختیاری بود می نویسد: در اخرین لحظاتی که میخواستند وی را به چوبه دار ببندند کلاه پهلوی خود را به نشان نفرت از رژیم پهلوی مچاله کرد و دور انداخت و صدای رسایش که می گفت زنده باد ایران و ازادی با صفیر چند گلوله خاموش شد و لحظاتی بعد جسد بیجان مردی که دلی چون شیر و عزمی پولادین داشت و در میدان های جنگ هیچ رزمنده ای پشت او را ندیده بود دمر بپای چوبه دار بر زمین در غلطید.
نسیم صبحگاهی پیکر بخون خفته سر کرده دلیر بختیاری را نوازش می داد.افتاب از پشت قله بلند سفید پوش دماوند در میان هاله رقیقی که رنگ زردفامش را به سرخی متمایل کرده و گویی رخسارش را با خونگرم روی سنگفرش حیاط زندان قصر خضاب بسته اند با طمانینه و وقار گردن میکشید و میخواست با ان چهره ی خون بسته صحنه جنایت خونینی را که بدست دژخیمان ایرم ساعاتی پیش در تاریکی شب بوقوع پیوسته بود برملا سازد.
اعدام مظلومانه علیمردان خان بختیاری به همان اندازه که در محوطه ی کوچک زندان قصر تاثر زندانان را بر انگیخت به همان اندازه هم در قلمرو بختیاری و مناطق همجوار تاثیر عمیقی بر جای گذاشت.
مردان جامه دریدند و دیرک بهونها را پایین کشیدند زنها موی بریدند و مویه کردند شعرا در رثا. او مرثیه ها سرودند و اهنگ سازان ترانه شیر علیمردان را ساختند و هنوز هم که هفتاد سال از مرگ ان سردار رشید بختیاری می گذرد چوپانان در دشتهای سرسبز بختیاری و زنان در کنار چشمه ساران هنگام شستن لباس ویا پر کردن مشکهای اب و مردان در اجتماع شبانه ی خود در زیر سیاه چادر ها هر وقت فرصتی بدست می اورند با صدای خوش و حزن انگیز و گاهی هم با اهنگ موزون نی بیاد ان رادمرد دلیر می خوانند:
::.چند بیت شعر.::
تفنگ علیمردون هم باز صداکرد سرهنگ کله پوستی هنگ بلا کرد
تفنگ علیمردون هم باز قرمنید سرهنگ کله پوستی چادر رمنید
بی عروس کل ازنه کل بساکی سنگران خین گرد تا کفت خاکی
بی عروس تو کل بزن کل بساکی تفنگچی زه مم صالح سوار زه راکی
شمشیر علیمردون طلای بی غش به زمین برچ ازنه به استمون تش
نظامی کله پوستی لنگا ملاری نی تری جنگ بکنیوا وا بختیاری
طیاره بال بال کنه سر که فردون شمشیرم به گل زنم سی کل ایرون
دودر گل سی کشتنم پلا بریدن گویلم زداغ مو پای کمر بریدن
بالونا بالا هوا بال ا تنیده ددویل محمد علی پلا بریده
کجه تیپ کجه سپاه کجه فراشم ره بدین دام و ددوم بیان سر لاشم
بیست و چار تیر خردومه هنی بهوشم لیکه ی دام و ددوم اوید به گوشم
سر تنگ تاته تنگ تانک و زره پوش مابین شال و قوا خین ازنه جوش


بیتهای علیمردان خان از جمله بیتهای رایج وآشنای ایل بختیاری است.این بیتها در وصف شخصی یه نام علیمردان خان،از خوانین چهار لنگ سروده شده است.علیمردان خان با توافقی که با سران ایل هفت لنگ پیدا کرد قصد داشت تا قدرت مرکزی را در هم شکند و حکومت رضاخان را سرنگون سازد. بختیاریها نقل می کنند که او قبل از سروع به کارکابینه خود را نیزتدارک دیده و روابطی را با اصفهان وتهران برقرار کرده بود در طی راه علیمردان خان و اطرافیانش در منطقه سفید دشت در نزدیکی مبارکه با قشون دولتی روبرو می شوند در این برخورد بختیاریها به دلیل نداشتن اسلحه سنگین در مقابل قوای رضاخان شکست خورده و تعداد بیشماری از یاران ،یا روحیه خود را از دست می دهند یا فرار را برقرار ترجیح دادند. علیمردان خان که مرد شجاع و با اراده ای بود خم به ابرو نیاورده و مبارزه را ادامه می دهد اما به صورت پراکنده. رضاخان در این هنگام ایلخانی را به مرتضی قلی خان واگذار می کند.وی که دایی علیمردان خان بودبا استفاده از این خویشی اعتماد او را جلب می کند و قول می دهد در صورت دست کشیدن از مبارزه،برای او از رضاخان رضایت بگیرد،اما به دنبال این ماجرا چون از مبارزه دست کشید او را در تهران اعدام می کنند.اوحتی تا پای چوبه دار نیز کینه و نفرت خود را نسبت به رضاخان ابراز می کرد . شرح دلاوریهای علیمردان خان در بیتهای معروف به علیمردان خان آورده شده است.

مو لر بلیط خورم هفت سال چوپونم
ار بینم قرقره مشق ندونم
شمشیر علیمردان طلای بی غش
زه ده کرد سر ایکشه تا وِ سفی دشت و...
من لری هستم نان بلوط خور که هفت سال چوپانم
اگر مرا به قرقره دار بکشید مشق نظامی بلد نیستم
شمشیر علیمردان طلای بی غش است
برق می زند از شهرکرد تا سفید دشت و 

 


 http://kog.blogfa.com/post/4

نظرات 17 + ارسال نظر
خالد امیرخان پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ق.ظ http://mahshed 17 @ yahoo.com

درود برتو . خم (‌خودم ) در مورد طغیان علیمردان در برابر شاه پهلوی مطالعات زیادی دارم و تاریخ بختیاری را پی گرفته ام . گاه خون غیرت جوش می زند و از واگویه غم علیمردان و بیت های باگویش لری احساس غرور می نمایم تنم می لرزد .

خالد امیرخان سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:52 ب.ظ

خوبه . رشادت و دلیریهای علیمردان خان دوم چهار لنگ بر احدی پوشیده نیست اما او نیز هم جانش را پای نفاق ایلی گذاشت وقتی که ایل هفت لنگ که هالویل او نیز بودن یاریش نکردند در مقابله با شاه پهلوی .//

کیانوش بتواز سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

با سلام مطالب بسیار زیبایی بود و از خدا امید توفیق و سربلندی برایتان دارم فقط ابیات زیر را اصلاح کنید چون مربوط به شعر علیمردون خان بختیاری نمی باشند
بالونا بالا هوا بال ا تنیده ددویل محمد علی پلا بریده
مربوط به شعر ابوالقاسم خان میباشد

بیست و چار تیر خردومه هنی بهوشم لیکه ی دام و ددوم اوید به گوشم
مربوط به شعر آعلیداد می باشد
ارادتمند شما09163202376

TARAZ چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام خسته نباشید ازاین همه زحمتی که برای آگاه کردن مردم می کشید ممنونیم.اگر میشه درمورد ابوالقاسم خان هم بنویسید در ضمن در مورد پسرش که در سال گذشته که خان بزرگ اردل بود(سیاوش خان) نیز بنویسد.باتشکر

سعید جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ

وحید جان عالی بود فقط یکم غلط املایی داشت اگه لطف کنی ودرستشون کنی ممنون میشم
زنده با بختیاری

خالد یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:52 ب.ظ

آخی . شمشیر علیمردون طلای بیغش

به آسمون برق ایزنه به زمین تش .

آری علیمردان خان بختیاری از معدود سران در ایل بختیاری بوده که سر ناسازگاری و شورش علیه رضا شاه داشته و قیام نمود .علیرغم خیانت سران هفت لنگ او خود را به سفید دشت رساند و 1 تیپ زره پوش دولتی را 1 ماه در محاصره داشت و با پادر میانی برخی سران بختیاری وابسته به دولت سرانجام حود را تسلیم نمود برغم آنکه شاه قرآن مهر شده برای او فرستاد . او را در یک روز زمستانی اسفند 1313 به جوخه اعدام سپردند .

خالد دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:15 ب.ظ

ای داغمای . علیمردان خان .
شمشیر علیمردون طلای بی غش
به زمین برچ ایزنه به آسمون تش

نسیم یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ب.ظ

گفتند که با نام تو مجنون گم شد
در چشم تو آفتاب گردون گم شد
من می گویم ستاره ای بود شهید
پیدا شد و چرخی زد و در خون گم شد

محسن گوروئی دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ق.ظ http://mohsengooroei.blogfa.com

سلام وحیدجان وبلاگ خوبی داری وموفق باشی.

مردانی از فارسان چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ

خیلی مطالب زیبا و غرور افزینی بود ما با ید دوباره اعتماد به نفس را به نسل های بعد برگردانیم

اریوبرزن شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ب.ظ

درود بر هر چی لرغیوره.

مریم شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 ب.ظ

وب زیبای داری

KAMIN چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ب.ظ

بسیار عالی.زنده باد ایران وایل بختیاری

کیارمین دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ق.ظ

با تشکر از نویسنده .متن نوشته شده بسیار زیبا است. بعضی ها روز ۱۷ آذر ماه را سالروز شهادت ایشان می دانند.کدام تاریخ صحیح است؟

فرهاد یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 ب.ظ

ایکاش برگردان شعر را به فارسی هم مینوشتید

[ بدون نام ] جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:48 ب.ظ

عالی بی

قائدامینی سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:28 ب.ظ http://assadabad.blogfa.com

وبلاگ خوبی دارید. اگر از اطلاعاتی از قائد ها در بختیاری داشتید برام بفرستید. مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد