تاریخ سازان ایل بختیاری

این وب سایت زیر نظر وب سایت ایل بزرگ بختیاریwww.kog.blogfa.com میباشد

تاریخ سازان ایل بختیاری

این وب سایت زیر نظر وب سایت ایل بزرگ بختیاریwww.kog.blogfa.com میباشد

جعفرخان سرداربهادر

جعفرخان سرداربهادر

جعفر خان سردار بهادر از رؤسای ایل بختیاری و از فاتحان تهران در جریان انقلاب مشروطه در ایران. پسر ارشد علیقلی خان سردار اسعد. پس از درگذشت پدرش به او نیز لقب سردار اسعد (سردار اسعد سوم) دادند. او وزیر جنگ ایران در زمان سلطنت رضا شاه بود و به دستور رضا شاه در ۵٫۱.۱۳۱۳ در زندان قصر کشته شد. 

 

http://kog.blogfa.com/post/247

سردار ظفر بختیاری

سردار ظفر بختیاری

خسروخان سردار ظفر بختیاری، فرزند حسینقلی خان ایلخانی بختیاری و برادر علیقلی خان (سردار اسعد معروف) از امرای معروف ایل بزرگ بختیاری است که به مدد تحصیل زبان فارسی و آشنایی با زبان فرانسه و چندین سفر به اروپا، دستی در خاطره نویسی و خاطره نگاری داشته است. سردار ظفر در ماه صفر سال 1330 ه. ق بعد از بازگشت از جنگ با سالار الدوله، به حکومت اصفهان منصوب شد؛ حکومتی که ده ماه بیشتر نپایید و در ذیحجه همان سال به پایان رسید. پس از این حکومت، سردار ظفر راهی تهران شد و در ماه صفر سال 1331 ه. ق به قصد معالجه کلیه، رهسپار فرنگ گردید. «شریف همایون» منشی سردار ظفر، خاطرات این سفر را به نقل از سردار به رشته تحریر کشیده است. خاطراتی که به لحاظ زمانی، شیوه نگارش و نیز کیفیت ثبت رخدادها، قابل توجه و درخور تامل است.

بخشی از خاطرات (1) خسروخان سردارظفر بختیاری که با عنوان؛ «خاطرات حکومت اصفهان و سفر فرنگ» منتشر گردیده، مربوط به توقف کوتاه او در قزوین به هنگام عزیمت به فرنگ است. در خاطرات سردارظفر به نکاتی اشاره شده که در نوع خود بدیع و جالب توجه است. از جمله مهمترین این نکات می توان به؛ اخذ باج  (عوارض) راه شوسه انزلی – قزوین - تهران توسط روسها که امتیاز احداث این راه را نیز در اختیار داشتند، اشاره کرد.

در فرازی از این خاطرات خواندنی که از نوزدهم ماه صفر سال 1331 ه. ق آغاز می گردد، آمده است:

صبح، نیم ساعت از آفتاب برآمده، سوار شده کلاک آمدیم. کلاک یک میدان بالای کرج واقع است.خود کرج ده بسیار بزرک و دارای باغات و مزارع زیاد است. یک رشته قنات موسوم به کرج از همین جا تهران می رود و در پارک مرحوم امین الملک (2) آفتابی می شود. نزدیکی پیکر (3) راهدارخانه [ای] روسها ساخته اند موسوم به کرج که برای مسافرین و عابرین تذکره می فروشند و باج [عوارض] راه می گیرند. برای یک دستگاه کالسکه و یک دستگاه گاری که مال من بود، سیزده تومان باج راه گرفتند. مالها را عوض کرده از کلاک، [که] شش فرسخی تهران است به حصارک که مهمانخانه و محل عوض کردن اسب است. ناهار [را] در آنجا صرف نموده، سوار شدیم.

سه ساعت به غروب آمدیم ینگ امام. ده بزرگی است دارای یک کاروانسرای معتبر که از بناهای شاه عباس و عجالتاً متعلق به ورثه اتابک و به اجاره روسها است. شب را هم آنجا بیتوته کرده، صبح 21 صفر، نیم ساعت از آفتاب گذشته، سوار شدیم. کمی برف بود. می گویند این برف تا بالای قزوین است. هوا خیلی خوش بود. ینگ امام دوازده فرسخی تهران و نیمه راه قزوین است.

آمدیم آبیک، دو فرسخی ینگ امام، که ملک مجدالدوله (4) است. اسب ها را عوض کرده،چای خورده آمدیم قشلاق. اسبها را عوض کرده، آمدیم کوندج، چهار فرسخی قزوین. ناهار خورده، دو ساعت به غروب سوار شده، یک ساعت و نیم از شب گذشته آمدیم قزوین. قزوین شهر بزرگ خوبی است. خیلی از قشونهای روس در قزوین بودند. نمازخانه [کلیسا] و غیره برای آنها ترتیب داده بودند. علت آمدن روسها در قزوین و رشت و ماندن آنها را این نسخه گنجایش تحریر ندارد، البته صفحات تاریخ در طی رولوسیون (5) و مشروطیت ایران مندرج و ثبت خواهد نمود. (6) مهمانخانه های این راه خوب و منظم است نسبت مسافرتهای سایر ولایات، از قبیل اصفهان و فارس و خطوط جنوب و غیره. تمام این مهمانخانه ها دارای اتاقهای متعدد مبله قابل بیتوته مسافرین است.

صبح را رفتم در عمارت حکومتی (7) گردش نمایم. تمام رو به انهدام، و جای هزاران افسوس است که از بی مبالاتی و بی صاحبی نزدیک به خرابی است. باری، شب را در قزوین به سر برده. صبح 22 صفر، مطابق دهم دلو، از قزوین سه ساعت مانده به ظهر حرکت کرده آمدیم نظام آباد، دو فرسخی قزوین، مال عوض کرده آمدیم برای بوینک، چهار فرسخی قزوین، که به وسیله تلفون از قزوین ناهار سفارش داده بودیم. مابین نظام آباد و بوینک ده بزرگی است موسوم به آقابابا. تا مابین این ده و نظام آباد، که سه فرسخی قزوین باشد، تمام رو به مغرب آمدیم؛ لیکن، از اینجا از راه منحرف به شمال شده رو به شمال می رویم.

باری، وقت ظهر بوینک آمده، ناهار خورده آمدیم سر قبر آنژنیر (8)، یعنی قبر مهندس. مابین قبر آنژنیر و بوینک، دهی است موسوم به بکندی. یک فرسخ که از بوینک گذشتیم افتادیم در وسط کوهها [یی] که تمامرا از کمر بریده و راه را شوسه کرده اند. الحق، کوههای بسیار قشنگ و راه خوبی است که اغلب به توسط همین مهندس ساخته شده. این مهندس روسی بوده و برای شوسه کردن این راه به ایران آمده. مشغول مهندسی و شوسه بوده [که] در همین نقطه وفات نمود. در همان نقطه او را مدفون کرده، این محل را موسوم به قبر آنژنیر نمودند.

باری، اوّل غروب وارد یوزباشی چای، چهار فرسخی بوینک، شده شب را بیتوته نمودیم. در این راه خیلی آبادی تازه شده است که اغلب اینها در مسافرت اوّلیه به فرنگ، که پنج سال قبل بود، ندیده بودم. خیلی آسیاب و زاغه و قهوه خانه و غیره ساخته اند. در یوزباشی چای یک نفر روسی با زن و بچه در همین مهمانخانه منزل دارد که رئیس راه و زنجیر است. در همین جا باز بلیط باج راه را بازدید می نمایند. برفی که در ینگ امام اشاره شد، در یک فرسخی یوزباشی چای تمام شد. همه راه را تا اینجا برف داشتیم.

به هرجهت، صبح 23، یک ساعت از آفتاب گذشته، از یوزباشی چای حرکت نموده آمدیم درهء ملاعلی، دو فرسخی یوزباشی چای، اسب عوض کرده حرکت نمودیم. از اینجا کوههای جنگلی که در بین راه برخورد خواهم کرد، دیده می شود. باری، آمدیم پاچنار مشغول ناهار شدیم. در بین ناهار، غیاث نظام (9)، رئیس ایل غیاثوند (10)، آنجا بود؛ خبر دادند که می خواهد مرا ملاقات کند. بعد از ناهار مشارلیه را ملاقات کرده، سوار شدیم آمدیم بالا بالا. در بین راه درّه ملاعلی تا بالابالا اغلب قشلاقات ایل غیاثوند است. در بالابالا اسبها را عوض کرده، آمدیم منجیل. آن شب را در منجیل باد سختی می وزید. باد منجیل معروف است. هوا هم ابر بود. نزدیک صبح هوا شروع کرد به برف. تا موقع حرکت، دو ساعت به ظهر بود، برف به خوبی پا گرفته بود. در آنجا امیرحسین خان، پسر آصف الدوله (11)، که با یک دستگاه درشکه و یک دستگاه کالسکه که همراه آنها بود و از راه انزلی می خواستند خراسان بروند، شب آمده مرا ملاقات کرد. قدری صحبت کردیم، به منزل خود که در یکی از همان اتاق های مهمانخانه بود رفتند.

 پانوشت ها:
1- تاریخ معاصر ایران – کتاب پنجم – مجموعه مقالات، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، سال 1372، چاپ اول صص 196 و 197
2- میرزا اسماعیل خان
3- کذا : بیگلر؟
4- مهدی قلی خان قاجار
5- Revolution6
۶- اصل: خواهد نمود
7- از بناهای عصر صفوی
8- Ingenieur
۹- اصل: قیاس نظام
10- اصل: قیاثوند
11- میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله شیرازی 

 

http://kog.blogfa.com/post/277

سردار اسعد بختیاری

                                                   

                                    «همراه با تاریخ سازان بختیاری»

در بررسی تاریخ انقلاب مشروطه یکی ازمهره های بسیار مهم و تأثیر گذاری که در عین حال کمتر معرفی و توصیف شده است سردر اسعد بختیاری است که بحق باید او را فاتح ملی ایران در اقدام شجاعانه ایل بختیاری درتهران نامید.

علی قلی خان سردار اسعد چهارمین فرزند حسین قلی خان ایلخانی بود و قبل از او برادرش اسفندیار خان لقب سردار اسعد داشت.

علی قلی خان پس از کشته شدن پدرش یکسال در زندان حاکم اصفهان که ظلل السلطان فرزند ناصر الدین شاه قاجار بود حبس بود او به نوعی شاید زندگی سیاسی خود را با زندان آغاز کرد.

با به قدرت رسیدن اتابک ستاره اقبال خانواده ایلخانی مجدداً درخشید.اسفندیار خان سردار اسعد اول به ایلخانی بختیاری رسید و علی قلی خان فرمانده سواران بختیاری گردید و این وضعیت تا عزل اتابک از حکمرانی اصفهان ادامه داشت.پس از عزل حاکم، سردار اسعد در سال ۱۳۱۸ هجری قمری به هند و سپس مصر سفر کرد و در همان سال به زیارت خانه خدا مشرف و سپس عازم پاریس گردید.دو سال بعد سردار اسعد به ایران بازگشت و در سال ۱۳۲۱ ق اسفندیار خان برادر بزرگترش فوت کرد عازم بختیاری شد و به تمشیت امور پرداخت.

سردار اسعد در بین ایل بختیاری دارای موقعیت ممتاز وویژه ای بود ومی توان او را نقطه محوری ایل بختیاری در دوران خودش نام نهاد.هر چند مسافرتهای او به اروپا برای مداوا بود اما بهر ترتیب او از نخستین کسانی بود که با مظاهر تمدن و فرهنگ و دموکراسی غرب آنها در فرانسه که مهد روشنفکری اروپا بود آشنا شد و به همین دلیل خود نیز واجد امتیازات روشنفکری منحصر به فرد گردید.پس از افتتاح مجلس اول در هجدهم شعبان ۱۳۲۴ هجری قمری وی مجدداً عازم پاریس گردید،در زمان به توپ بستن مجلس در سال ۱۳۲۶هجری قمری نیز که عده ای از رجال و آزاد یخواهان عازم اروپا شدند او در اروپاریس اقامت داشت.

استبداد محمد علی شاهی باعث تأمل و تفکر بسیاری از رجال و روشنفکران شد و یکی از دلایل مراجعت سردار اسعد به ایران نیز همین امر بود.در این بین تشویق ایرانیانی که با او ارتباط داشتند برای مراجعت او به ایران بسیار مؤثر بود.مخبرالسلط هدایت که آن هنگام در اروپا بسر می برد می نویسد:

شاخص میان ایرانیان علیقلی خان سردار اسعد است که غالباً اشخاص مهمی با او مراوده دارند و او را به بازگشت به ایران ورهبری نهضت تشویق می کردند.

علاوه بر این تشویق ها فتح اصفهان توسط بختیاری ها نیز در ترغیب او بسیار مؤثر بود.سردار اسعد در چنین شرایطی واردایران شد و در اولین قدم به اتحاد ایل بختیاری مضغول شد.پس از آن سردار اسعد جهت اطمینان خاطر خود نیاز به اتحاد با نیروی محلی دیگر در جنوب و جنوب غرب ایران یعنی قشقایی ها و طوایف عرب داشت تا با خاطری آسوده و مطمئن از پشت سر خود عازم فتح تهران شود.

ابتدا با شیخ قدرتمند اعراب ایران در خوزستان متحد شد وپس از آن با خوانین قشقایی نیز سوگند نامه ای امضاء کرد و پس از این اقدامات اردوی بختیاری برای حرکت به تهران در اصفهان مستقر شدند.

اردوی مجاهدین بختیاری از اصفهان و سواران جنگی سپهدار تنکابنی از دشت همزمان به سمت تهران حرکت کردند و در ۲۴ جمادی الثانی ۱۳۲۷ وارد تهران شدند.

شجاعت وبختیاری ها و سواران تنکابنی به حدی بوتد که پس از چند روز شهر بالاخره تصرف شد شاه با پانصد تن از سران و بستگان به سفارت روس درپناهنده شدند .از اهمیت اقدامات بختیاری ها در فتح تهران همین بس که پاولویچ می نویسد:

در نهضت مشروطه خدمات بختیاری ها غیر قابل انکار است حتی می توان گفت که اگر سواران آنها در تحت ریاست سردار اسعد به تهران حرکت نمی کردند ،محمد علی میرزا به این سهولت میدان را خالی نکرد و به سفارت پناهنده نمی شد.

از این سخن می توان نتیجه گرفت که محمد علی شاه بیش از همه از حرکت بختیاری های و توانایی آنها ترسیده بود.هماهنگی خاص و تحت امر بودن نیروهای بختیاری و توانایی آنها در تحت فرماندهی مدبرانه سردار اسعد بختیار از نقاط قوت این نیرو در آزادی مجدد ایران پس از استبداد صغیر بود.

در اولین کابینه که پس از خلع محمد علی شاه تشکیل گردید ، سردار اسعد وزارت سران قشقایی و عرب در جنوب ایران گردید به حدی که نماینده انگلیس در خلیج فارس از تهران در خواست کرد که درصورت امکان سردار اسعد را وادار به استعفا کند تا از نا آرامی ها در منطقه جنوب جلوگیری شود که البته مورد موافقت قرار نگرفت.

علاوه بر این تلاشهای بختیاری ها در سرکوبی شورش های پراکنده ایران پس از خلع محمد علی شاه نیز بسیار واجد اهمیت است . شورش در زنجان را دولت به کمک نیروهای بختیاری تحت فرماندهی جعفر قلی خان امر بهادر فرزند سردار اسعد و ——-ارمنی —نشاند.در ادامه نیز دولت پس از ناکامی هایی ستارخان در سر کوبی شورش اردبیل و ناکامی این فرمانده در ایجاد نظم و امنیت درخط شمال شرق ایران مجدداً از نیروهای بختیاری تحت فرماندهی جعفر قلی خان امیر بهادر و ارمنی استفاده و شکست ستارخان را جبران و امنیت را به اردبیل بازگرداند.

رشادت و فداکاری هایی که ایل بختیاری برای اعاده مشروطیت انجام دادند و تحت فرماندهی سردار اسعد نتایج مهم و مؤثری رانیز به همراه داشت.اما به علت نداشتن تجربه سیاسی و پختگی درامور اداری به رغم توان بالای نظامی استفاده نمایند.پس از مرگ علیقلی خان فرزندش جعفر قلی خان امیر بهادر لقب اسعد را به ارث برد و مدتی در کرمان و خراسان حکومت داشت پس از کودتای ۱۲۹۹ به جمع دوستان سردار سپه پیوست و وزارت پست و سپس وزارت جنگ را نیز در سلطنت رضا شاه تجربه و در نهایت نیز به دستور رضا شاه پهلوی به قتل رسید.

تجربه بختیاری ها در جریان مشوطه و موارث پس از آن و بررسی فرازو فرود سران این ایل بزرگ ثابت نمود هر چند که این مردان امیدان جنگ در عرصه سیاست ضعیف بودند اما چیزی از ارزش اقدامات شجاعانه و متهورانه ایشان از این بابت کم نخواهد شد.

محمدتقی خان بختیاری

محمد تقی خان بختیاری

محمد تقی خان بختیاری (محمد تقی خان در بین بختیاری ها با نام ممتی خون نیز معروف است)یکی دیگر از بزرگمردان لر است وی را شجاع ترین ایلخان بختیاری نام نهاده اند. محمد تقی خان پسر علیخان در بین سال های 1249 تا 1257 هجری قمری سلسله حر کت ها و مبارزات زیادی در کوه‌های بختیاری انجام داد. محمد تقی خان که مصمم بود حکومت بختیاری ها را بدست آورد بتدریج نفوذش را در میان طوایف بختیاری زیاد کرد.و بالا خره توانست ریاست ایل بختیاری را بدست آورد. وی توانست طوایف بختیاری را بطور کامل با هم متحد کند.بدینصورت سیاست تفرقه اندازی قاجار نتیجه عکس داد. و محمد تقی خان در آخرین سال پادشاهی فتحعلی شاه بر ضد دولت مرکزی ایران طغیان کرد.وی بیست هزار تومان مالیات دولتی که به تهران می رفت را غارت کرد.و ششصد هزار تومان مالیات فارس را نیز ظبط کرد. بدین سبب کارش بالا گرفت و در میان مردم لر که دل خوشی از دولت نداشتند بسیار محبوب و روز به روز پیروانش افزوده شد. تا اینکه با هشت هزار سوار به شوشتر آمد و شهر را محاصره کرد.و اسدالله میرزا یکی از شاهزادگان قاجار که بر شوشتر حکمرانی می کرد پا به فرار گذاشت و محمد تقی خان حکومت کنترل شوشتر را به دست گرفت. محمد تقی خان به دزفول نیز دست یافت و رامهرمز و بهبهان را نیز تصرف کرد. در این میان ولی خان ممسنی و جمال خان دشتی نیز با او متحد شدند و به فارس هم دست یافت. در این سال ها تا هویزه هم پیش رفت و رئیس اعراب یعنی شیخ کعب را از فلاحیه بیرون کرد و شکست سختی به آنها داد. شورش بختیاری ها کماکان ادامه داشت.و در بین این سال ها جنگ های زیادی بین بختیاری و دولت مرکزی بود. در این سال ها سرزمین بختیاری عملا به یک ناحیه کاملا خودمختار و دارای استقلال تبدیل شده بود. چنانکه محمد تقی خان و بختیاری ها سرزمین شان را کشور بختیاری می نامیده اند و در خیلی از منابع تاریخی هم نام کشور بختیاری یا لرستان ذکر شده است.چنانکه لایارد در خاطراتش می نویسد:"محمد تقی خان به دربار انگلیس نامه‌ای نوشت که انگلیس استقلال کشورش یا همان کشور بختیاری را به رسمیت بشناسد،و با آنها تجارت کند.اما انگلیس که در آن زمان با دولت ایران روابط خوبی پیدا کرده بود.موافقت نکرد و دولت بختیاری را به رسمیت نشناخت ولی در عوض حاضر شد با بختیاری ها تبادل تجاری داشته باشد. " بالاخره معتمد الدوله شاهزاده قاجار که مامور سرکوبی بختیاری ها بود از راه حیله در آمد.و علی نقی خان برادر محمد تقی خان و پسر خردسال محمد تقی خان را گرو گان گرفت. و در این شرایط محمد تقی خان در وضعیت بدی قرار گرفته بود.نه می توانست بخاطر علاقه‌ای که به برادر و فرزندش داشت با دولت جنگ بکند نه می توانست تسلیم شود. سرانجام معتمد الدوله قسم یاد کرد که به خان بختیاری آسیب وارد نکند، و خان با اطمینان نزد معتمد الدوله بیاید تا مذاکره کنند.اما زمانی که محمد تقی خان به نزد شاهزاده قاجار رسید به دست و پایش زنجیر بستند و او را به زندان انداختند. برادران محمد تقی خان شبانه حمله‌ای را برای نجات محمد تقی خان انجام دادند.اما متاسفانه با شکست روبرو شد. و محمد تقی خان بعد از چند سال در گذشت. در حقیقت به خاطر شورش ها و حرکت های جدایی طلبانه و استقلال طلبانه محمدتقی خان بعضی از نویسندگان ایرانی او را مورد بی رحمی قرار داده اند و علاوه بر این که او را کم اهمیت جلوه داده اند ، به او موارد نادرستی را نیز نسبت داده اند. اما در میان خود لرها محمد تقی خان چهره‌ای محبوب و مقتدر می باشد که خدمات زیادی به قوم لر کرده. چنان که داراب رئیسی شاعر معاصر در وصف دلاوری های او شعری سروده که در زیر قسمتی از آن را می آورم:

* نگه کن به تاریخ این دودمان *** پس از آریو برزن پهلوان*
*که اسکندر و خیل مقدونیان *** به زحمت ز دستش ببردند جان*
*چنان داد درسی به مقدونیان *** که شد نام او تا ابد جاودان*
* نیامد چو او پهلوانی رشید *** بجز از محمد تقی خان پدید*
*محمد تقی خان بود افتخار *** برای دلیران این روزگار*
*چو مادر دهر هرگز نزاد *** ندارد چو او بختیاری به یاد*
*سر بختیاری به کیوان رسید *** چو او را به دامان خود پرورید*
*هم اکنون سراسر دیار جنوب *** دیار پر از افتخار جنوب*
*ز اهواز تا شوشتر و بهبهان *** ز سردشت و دزفول تا شادگان*
*سراسر همه دهدز و مالمیر *** بود جمله فرمانبر آن امیر*
*به او خطه لر دارد امید *** چو باران رحمت ببارد امید*
*چنین پهلوانی به این فر و جاه *** سزاوار تخت است و تاج و کلاه*
*چرا کلبعلی خان و جعفر قلی *** و یا پهلوانی چو آ نادعلی*
*در این رزم سختی که این دادخواه *** نموده است با والی پادشاه*
*نکردند با او دمی یاوری *** به یزدان گذاریم این داوری* 
 

http://kog.blogfa.com/post/6